جناب آقای ولایتی فرموده اند ظرف ۱۰۰ روز اوضاع اقتصاد ایران را سر و سامان خواهند داد!
این فرمایش حضرت مرا به یاد مناظره ای انداخت که یک سال بعد از انقلاب میان سید ابوالحسن بنی صدر و سید بابک زهرایی در سیمای جمهوری اسلامی برگزار شد و هر یک از دو طرف نظرات و برنامه هایشان را درباره اقتصاد ایران و مسیر آینده آن برای «امت اسلامی ایران» شرح دادند.
آنچه به یادم مانده این که آقای «سید بابک زهرایی» که به نظرم جناح طرفدار حکومت اسلامی از حزب تروتسکیست کارگران سوسیالیست را نمایندگی می کرد، معتقد بود که وضع بد اقتصادی ایران ناشی از سیاست غلط پهلوی ها و امپریالیسم جهانخوار امریکاست که اجازه نداده اقتصاد ایران رشد کند، و راه حل ارائه شده توسط ایشان این بود که اقتصاد سوسیالیستی برقرار شود و…. البته اشاره ای هم فرمودند که بانکهای ایران در چنگال امپریالیسم امریکا بوده و هست که برای مردم و خلق ستمدیده جز فقر و بیکاری و فلاکت نمی آورد! و به نظرم در جایی هم فرمودند که یکی از مسائل مهم اقتصادی – شاید کشاورزی – را می توان یک شبه حل کرد!
می دانم که بعداً وقتی علما مسلط شدند و زیرآب بنی صدر را هم زدند، سید بابک مدتی هم در زندان انفرادی بود. دقیقاً نمی دانم سرنوشتش به کجا انجامید، ولی به نظرم جوان با هوشی می آمد و هیچ تعجب نمی کنم اگر امروز در دامان همان امپریالیسم و مثلاً در حوالی واشنگتن دی سی صاحب بیزنس و ملک و املاکی باشد، و محض نشان دادن مخالفت با نظام مقدس اسلامی یکی دو پیاله فروشی هم راه انداخته باشد؛ اگرچه در آن زمان وی طرفدار حکومت اسلامی بود، در حالی که «جناح دیگر» حزب که مخالف حکومت اسلامی بود بعداً به گروههای دیگر چپ افراطی پیوست و خدا عالم است چه بر سرشان آمد، به هر حال همانطور که گفتم سید بابک زرنگتر از این حرفها می نمود که جان بر سر اعتقادات نهد، از قدیم هم گفته اند: مال است نه جان است که آسان بتوان داد!
حالا ممکن است بپرسید چرا می نویسم «سید بابک» مگر بابک «سید» هم می شود؟ یا برعکس، مگر «سید» می تواند بابک هم باشد؟ بله در مملکت گل و بلبل که آدمها اختیار اسم خودشان و فرزندانشان را هم ندارند می شود. منِ بنده نه فقط شخصاً کسانی با اسامی «سید کامران» و «سید پژمان» و «سید افشین» و «سید اوژن» و «سید مزدکعلی»! می شناسم، بلکه حتی در همین امریکا خبر از کسی دارم با نام «سید کوین = Kevin»، که نزدیک بوده یک ستاره قرمز بزنند بالای عکسش و زیر آن بنویسند: «مجاهد شهید سید کوین….» باری، به قول قدما حرف حرف می آورد، سالها پیش در دورۀ بُرُو بُرُوی خلق بازی و این حرفها نسخه ای از نشریه کارگران سوسیالیست را دیدم که در بالای آن با مرکب قرمز نوشته شده بود «سردبیر: سید بابک زهرایی»!
خوب، این از این که خوشبختانه از دست نظام مقدس اسلامی جان سالم به در برد و در مهد امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحلۀ سرمایه داری مشغول خوشبختی است!
اما حضرت استاد بنی صدر. ایشان هم در همان مناظره مطالب مهمی گفتند که خیلی از آنها از خاطرمان رفته، ولی از جمله ضمن ایراد گیری به فرمایشات جناب سید بابک درباره رفاه مردم و نقش دولت، وارد قلمرو حکمت و فلسفه اقتصاد و هدف انسان و بشریت هم شدند و ماحصل کلامشان این بود که وظیفه اقتصاد بیش از رفاه مردم است و «آسان» بتوان در یک اقتصاد سرمایه داری به رفاه رسید، و مثال آوردند که مثلاً در مملکتی مثل سوئد «مردم یک رفاه هایی دارند» ولی آن گونه رفاه ها چیزی نیست که ما بخواهیم، ما با اقتصاد اسلامی بیشتر می خواهیم! چیزی شبیه آن که حضرت امام – کمی قبل یا بعد، یادم نیست – خطاب به امتی که در خیابانها شعار می داد:
ما همه احشام توایم خمینی
بره و بزهای تو ایم خمینی
فرمودند که ما نه فقط «آن دنیای» شما را درست می کنیم، بلکه «این دنیای» شما را هم راست و ریست می کنیم و از جمله قول دادند آب و برق و مسکن و اینها همه مجانی باشد، چون «با همان پولهای شاه» می شد برای همه ملت خانه درست کرد و همه را خوشبخت کرد!
آقای بنی صدر هم که کارشناس اقتصاد و انقلاب و بسیاری چیزهای دیگر بودند، در کتاب اقتصاد اسلامی شان در همان صفحه اول فرموده بودند که: تعریف اقتصاد دانان سرمایه داری از علم اقتصاد که آن را علم scarcity خوانده اند، غلط است. چرا؟ به یک دلیل ساده زیرا «ما» (یعنی اقتصاد دانان پیرو اسلام ناب محمدی) حدیثی داریم از امام جعفر صادق که می گوید خداوند همه چیز را برای مردم بر روی زمین گذاشته است!
بله آقا، دلایل قوی باید و معنوی، نه رگهای گردن به حجت قوی!
باری حالا بعد از سی و چند سال که همه مردم خوشبخت شده اند و بحمدالله با اجرای اقتصاد اسلامی در پهندشت ایران زمین یک بیکار و بی خانمان و گرسنه وجود ندارد، و نظام مقدس موفق شده علاوه بر رفاه و خانه، آن دنیای مردم را هم درست کند، رئیس جمهور منتخب هم با خیال راحت به حوالی یکی از همین کشورهای با اقتصاد رفاه به درد نخور اروپایی کوچ کرده اند. نتیجه اخلاقی این که آن دو نفر که دو طرف مناظرۀ معروف بودند هر دو – به قول ایرج با خروج از میهن اسلامی – آریایی «خوشبختیده اند»!
حالا من مانده ام که این قول آقای ولایتی به شورای نگهیان را کجای دلم بگذارم که فرموده اند: تورم و بیکاری را در 100 روز مهار می کند؟
سی و چند سال پیش که به قول سیدین سندین امپریالیسم خونخوار و بانکهای سرسپرده و سرمایه داری افسار گسیخته، مردم میهن آریایی اسلامی را تاراج کرده و به فلاکت نشانده بودند، بیکاری به آن حد رسیده بود که از فیلیپین و هند و بنگلادش و پاکستان کارگر و کلفت وارد می کردند، و تورم در حدی بود که ارزش پول کشور به شدت افت کرده و معادل هر دلار 7 تومان شده بود. مرگ بر شاه خائن بیدین که نماند تا ببیند اقتصاد اسلامی نه فقط آن دنیای ما را درست کرده، بلکه امروز با ترقی پول ملی، ارزش دلار را به 4000 تومان کاهش داده و اشتغال در حدی بالاست که همه کشورهای جهان به ایران اسلامی غبطه می خورند، و جوانان آن را دو لُپّی می قاپند و به زور تشویق به مهاجرت می کنند تا از پشت به میهن اسلامی خنجر بزنند و وانمود کنند وضع اقتصاد و اشتغال خدای ناکرده پایین آمده و ازاین حرفهای مفت و صد من یک غاز.
واقعاً که فاعتبروا یا اولی الابصار!
بیان دیدگاه